هیگه چیست و چرا در شمال غربی اقیانوس آرام اهمیت دارد؟
«هیگه» [تلفظ: هو-گا] به معنی «سرگرمی»، یا در آغوش گرفتن، یا عزیز شمردن خود است، اما عمل هیگه یک ترند سبک زندگی است که به سرعت فراگیر شده است. این امر به ویژه در آب و هوایی مانند شمال غربی اقیانوس آرام (PNW) بسیار مفید است، جایی که هر سال با آسمانهای ابری و گرفته و بارانهای ریز فراوان، دوز خوبی از زمستان را تجربه میکنیم. من دوست دارم هیگه را «هنر دانمارکی در آغوش کشیدن خود کنار یک آتش گرم با یک فنجان کاکائو دم کرده و یک کتاب واقعاً خوب» بدانم. من همیشه در این فصل از سال کمی خانهنشین بودهام – در حالی که عاشق بیرون رفتن برای دیدن چراغهای روشن تعطیلات در زادگاه پذیرفتهشدهام، شروود، اورگان (کمی در جنوب پورتلند) هستم، هیچ چیز را بیشتر از روشن کردن شومینه «فوقالعاده»مان (که تمام طبقه پایین ما را با چوب درختان افتاده در مزرعهمان گرم میکند)، درست کردن مقداری سوپ در آرامپز سفالیام، و دم کردن مقداری شکلات داغ یا قهوه خوب برای لذت بردن در حین خواندن یکی از کتابهایی که تمام تابستان روی هم تلنبار شدهاند، دوست ندارم. این زمستان قصد داریم پردههای جدیدی در اتاق نشیمن خود نصب کنیم تا احساس دنجتری داشته باشیم. اگر در مورد هیگه کنجکاو هستید، من کتاب مایک وایکینگ را دوست دارم: کتاب کوچک هیگه [https://amzn.to/2PWsCNF]، که در رتبهبندی آمازون در بخش سلامت جایگزین عملکرد قوی داشته است. همچنین میخواستم از کارکنان و اساتیدمان در کالج علوم بهداشتی آمریکا بپرسم که آنها چگونه با فرا رسیدن هوای سرد، هیگه را تجربه میکنند؟
چگونه اساتید و کارکنان ACHS هیگه را در آغوش میکشند
این چیزی است که آنها با من به اشتراک گذاشتند:
در روزهای تعطیل زمستان دوست دارم بعد از دیر بیدار شدن، یک صبحانه بزرگ و مجلل درست کنم. بیکن و تخم مرغ، وافل با کره واقعی و شربت افرا واقعی، قهوه با شکلات اضافه شده و یک تکه پوست پرتقال (کافه بورژیا – یک چیز واقعی است). دوست دارم آنقدر بخورم که نیازی به ناهار خوردن نداشته باشم. وقتی بیش از حد کافه بورژیا خوردهام و احساس انگیزه میکنم، شلوغترین اتاق خانهام را انتخاب میکنم و آن را تمیز و مرتب میکنم. بعضیها خانهتکانی بهاری میکنند، و من خانهتکانی زمستانی میکنم. بالاخره، در طول زمستان زمان بیشتری را در خانه میگذرانم و هیگه کردن در یک مکان تمیز و مرتب لذتبخش است. سپس میتوانم روی صندلی راحتیام زیر یک پتوی گرم بنشینم و برخی از کتابهای لیست «باید بخوانم» را بخوانم. ~اسکات استوارت، رئیس دپارتمان، طب گیاهی
با توجه به اینکه تمام عمرم در پورتلند به دنیا آمده و زندگی کردهام، در هیگه استاد شدهام! برای اینکه در زمستانهای پورتلند در فضای باز سرگرم شوم و احساس راحتی کنم، عاشق پوشیدن چکمههای آگم هستم. لذت بردن از یک روز تعطیل زمستانی در خانه نیازمند پیژامه نخی، دیر بیدار شدن، یک صبحانه خانگی و سپس هر یک از موارد زیر است: آشپزی برای آمادهسازی غذا، مرتب کردن خانه، پیادهروی با تولهام، بازی با تولهام، لذت بردن از برنامههای تلویزیونی خوب، مطالعه زیر پتوی برقیام، پخش موسیقی جاز دهههای ۵۰/۶۰ در خانه، رسیدگی به کارهای شخصی/اداری، صحبت با یک دوست و امیدوارم داشتن کسی که دوستش دارم در خانه با من 🙂 و اگر پسرم از دانشگاه به خانه آمده باشد، گوش دادن به او که یکی از آلات موسیقیاش را مینوازد ~آدرا ترنر، دستیار اجرایی
انقلاب زمستانی، طولانیترین شب و کوتاهترین روز، «سال نو» من را رقم میزند و یکی از مهمترین روزهای سال برای من است. من قصد دارم برنامهام را طوری تنظیم کنم که تا حد امکان آن روز را به مدیتیشن بگذرانم، سال گذشته را مرور کنم و بذرهای استعاری برای آینده بکارم. هرچه نور خورشید کم میشود و آسمانهای پرستاره شب غالب میشوند، من به طرز مقاومتناپذیری به درون کشیده میشوم – برای استراحت، تفکر و رویاپردازی. این زمان عمیقترین تجدید قوا برای من است – دقیقاً زمانی که هر کسی را میشناسم در حال برنامهریزی برای مهمانیهای دورهمی، اسکیت و جشنهای تعطیلات است. آنچه من آرزویش را دارم، زمانی آرام کنار آتش، یک کتاب و یک فنجان چای بابونه است! و هرچه بیشتر به این کشش درونی احترام بگذارم، احتمال بیشتری دارد که از این فصل تعطیلات با تجدید قوا بیرون بیایم تا اینکه خسته و از تمام شدنش راحت شوم. ~ جودیت بویس، استادیار
هیگه من اوایل صبح اتفاق میافتد، زمانی که من اولین نفری هستم که در خانهام بیدار میشوم. به عنوان یک مادر تنها، باید «همه چیز» را به سرانجام برسانید، بنابراین دوست دارم چند لحظه اول روزم را به حمایت از خودم اختصاص دهم. یک فنجان قهوه داغ، در آغوش گرفتن دو گربه نجاتیافتهام، و تماشای طلوع خورشید از طریق درب شیشهای کشویی بزرگم که رو به شرق است. همچنین مجلات و کاتالوگها را ورق میزنم، به عنوان یک لذت ساده از خواندن برای سرگرمی. در طول روز نگارش فنی میخوانم و مینویسم و بخش «خرخوان» وجودم نیز آن را دوست دارد، اما این فقط برای راحتی و لذت است. آنچه بسیار خاص است، این است که پسرم نیز زمان آرام خود را در صبح دوست دارد و آن را جلوی بخاری برقی کوچک شومینه در اتاقش، در حالی که در پتو مورد علاقهاش پیچیده شده، به تماشای ویدیوهای یوتیوب میگذراند. زمان هیگه با آماده کردن صبحانه (و شکلات داغ!) برای پسرم و تحویل آن به او به پایان میرسد. ~آماندا لاتین، رئیس دپارتمان، رایحهدرمانی
هیگه همچنین میتواند به عنوان یک احساس گرم و دنج ترجمه شود، که من به بهترین شکل با آن ارتباط برقرار میکنم. من در طول تعطیلات در خانه هیگه میکنم، در صندلی راحتی بزرگ مورد علاقهام لم میدهم، کتاب میخوانم، و به صدای ترقوتروق آتش گوش میدهم. در این زمان از سال، از درخشش گرمی که از درخت کریسمس میآید نیز لذت میبرم. اگر خانه ساکت باشد، که به ندرت اینطور است، دوست دارم یک کتاب جدید بخوانم. میتوانم ساعتها این کار را انجام دهم! ~لیبی بنت، دانشیار [بله، طرفداران غرور و تعصب، الیزابت بنت در کالج علوم بهداشتی آمریکا انگلیسی تدریس میکند!]
درست کردن سوپ ارگانیک سیبزمینی و کره خانگی در حالی که چکمههای آگ و پیژامه فلانل پوشیدهام و به موسیقی کلاسیک در پسزمینه گوش میدهم، روش من برای هیگه است. لم دادن روی کاناپه با یک عزیز و لذت بردن از سوپمان و سپس تماشای یک فیلم، بهترین چیز است! ~ ابی اسکینر، استاد
من در خانوادهای با یک سنت نسبتاً منحصر به فرد بزرگ شدم. در شب کریسمس، ما با عمهها، عموها و پسرعموها و دخترعموهای خانواده پدرم جمع میشدیم تا غذایی بخوریم و هدایای کریسمس را باز کنیم. ما یک بازی به نام «هدیه شب کریسمس» انجام میدادیم که شامل فریاد زدن «هدیه شب کریسمس» به هر نفر در اتاق هنگام ورود به خانه بود. همیشه پس از ورود اولیه هر عضو خانواده، هیاهویی از نظرات «من اول تو را گرفتم، نه، من اول تو را گرفتم» و تبریکهای شاد وجود داشت. یکی از شیرینترین خاطرات من یک شب کریسمس است، که با خواهر کوچکترم و برادر بزرگترم که رانندگی میکرد، به خانه عمه «دود» رسیدیم. ما در پشت خانه پارک کردیم و شروع به یواشکی رفتن از طریق حیاط خلوت برای یک ورود غافلگیرکننده کردیم. به نوعی از قبل شناسایی شدیم و عموهایم پشت درختان و بوتهها پنهان شده بودند تا ما را با فریادهای «هدیه شب کریسمس» غافلگیر کنند. هنوز هم مادربزرگم را در خاطراتم میبینم که پشت یک صندلی پنهان شده و از پشت آن بیرون میآمد تا تبریک «شب کریسمس» خود را به اشتراک بگذارد، در حالی که او در دهه ۹۰ زندگیاش بود. به عنوان یک خانواده، اکنون در سراسر دنیا پراکنده شدهایم، با این حال، هنوز هم تماس میگیریم و/یا از رسانههای اجتماعی برای تبریک گفتن به یکدیگر به روش سنتی خانوادگی که از نسلهای بیشتری که من میشناسم به ارث رسیده است، استفاده میکنیم. ~ جودی استار
همه اینها فوقالعاده به نظر میرسند… و اکنون کنجکاوم که سنتهای شما چیست! لطفاً در نظرات زیر به اشتراک بگذارید تا همه ما بتوانیم این زمستان هیگه خود را در آغوش بگیریم!